افسانه عشق

دلنوشته

وفا

 

در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع
شب نشین کوی سربازان و رندانم چوشمع
در میان آب و آتش همچنان سرگرم توست
این دل زار ونزار و اشک بارانم چو شمع

 

+ نوشته شده در 4 / 2 / 1392برچسب:,ساعت 22:54 توسط زندانی زندگی |


گلایه

 

گلایه ای نیست...

از نبودنت گلایه ای نیست

تو مقصر نبودی ..

من عاشق نیستم …

وگرنه هزار و یک راه بود برای پابند کردنت …-

 

+ نوشته شده در 4 / 2 / 1392برچسب:,ساعت 22:52 توسط زندانی زندگی |


کاش

کاش یکی پیدا میشد که وقتی می دید گلوت ابر داره و چشمات بارون

 

به جای اینکه

 

بپرسه “ چته ؟ چی شده ؟ ” ؛ بغلت کنه و بگه “ گریه کن ” . . .

 

 

+ نوشته شده در 4 / 2 / 1392برچسب:,ساعت 22:48 توسط زندانی زندگی |